این اشک ها به پای شما آتشم زدند
شکرخدا برای شما آتشم زدند
من جبرییل سوخته بالم ،نگاه کن!
معراج چشم های شما آتشم زدند
سر تا به پا خلیل گلستان نشین شدم
هر جا که در عزای شما آتشم زدند
از آن طرف مدینه و هیزم،ازاین طرف
با داغ کربلای شما آتشم زدند
بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن
یک عمر در هوای شما آتشم زدند
گفتم کجاست خانه خورشید شعله ور
گفتند بوریای شما، آتشم زدند
خدایا ! به هر که میوه سنگین عشق میدهی شاخه وجودش را میشکنی تو خود مرهم شاخه های شکسته باش ...
سلام !
دوستان همیشه مهربان من سلام ...
...
..
آسمان نبارید ... آن قدر نبارید تا در حسرت باران ماند ...
آری ... آسمان دلم آنقدر ابری بود اما نبارید ... نبارید ...نبارید ...
تا عاقبت طوفانی بر پا شد ...
اما در طوفان هم قطره ای باران نیامد...
... تنها رعد حسرت دیدار بود و بس ....
یارا ! کاروان سالار عشق میرود و من مانده ام ............
فریاد این عطش را به کجا برم ؟؟؟
به که بگویم ؟؟؟به که ؟؟
اصلا طاقت به زبان آوردنش را هم ندارم ...
خدایا با این چشم ها به کجانگریده ام که لیاقت دیدن شش گوشه را ندارم .....
دیگر هیچ برای گفتن ندارم....
....
...
..
.
تنها میتوانم بگویم : بس که نالیدم دلم شش گوشه شد .......
" اللهم عجل الولیک الفرج "
گویند روایتی است که نقل میکند : اگر کسی گناهانش در لیالی قدر آمرزیده نشود خداوند فرصتی در اختیار او قرار میدهد و آن فرصت روزی نیست جز روز عرفه ...
.
.
.
آخر تا کی ؟؟؟
.
.
.
تا کی میخواهم گناه کنم و فرصت توبه را در خواست کنم !!!
.
خداوندا ! تو خود میدانی انسان بودن و انسان زیستن چه دشوار است .
.
حالا که خود را میخواهم برای دعای پر فیض عرفه آماده کنم ... دارم فکر میکنم که آیا در شبهای قدر من بودم که توفیق بندگی صالح را از خدا خواستم ؟؟؟
.
.
.
.آری من بودم که در شب های قدر با خود و با خدای خود عهد بستم که ظهور حجتش را با کارهایم به تاخیر نیندازم ...
...
..
.
خدای من ! خدای همه قلبهای شکسته ....
.
خدایا به حق بنده هایی که امروز میان در خونت و با دل شکسته حاجت هاشون رو عرضه میکنن .
.
هر آن چه به خوبانت عرضه میداری به ما نیز ارزانی بدار ...
" اللهم عجل فی فرجه مولانا صاحب العصر والزمان "
سلام!!!
حالمان بد نیست غم کم میخوریم
کم که نه هر روز کم کم میخوریم
***
دوستان مهربان خودم سلام :
سلامی به زیبایی دلهای پر مهرتان ...
جای همه شما دوستان با معرفتم را در کنار گنبد طلایی آقا امام رضا (ع) خالی کردم ...
جای دلهای پر ازغم همه عاشقا خودم برای آقامون درد و دل کردم
شکایت همه نشانه های آخر الزمون کردم ...
اون قدر واسه انتظارمون دعا کردم تا بالاخره آقا واسه
دل زخم خوردمون دعا کنه ...
شکایت خیلی از بی معرفت ها رو بردم پیش آقا ...
میدونی ! به آقا گفتم : من که به غیر شما اهل بیت غم خوار دیگه ای ندارم
پس خودت همین جا مشکلمو حل کن نذار با دل پر واسه اولین بار
به دیدن آقا اباعبدالله برم ...
آخه یه فرشته زمینی بهم تو مشهد sms کرد
هر کی کربلا میره
از حرم رضا میره
***
منم روز آخر واسه آقا گفتم :
الوداع یا رضا یا رضا
وعده ما کربلا کربلا
آره گلم !!!
خستم ... سنگینی کوله بار انتظار بد جور روی قلبم
سنگینی میکنه ...
بیاید روز عرفه واسه دلهای ابری دعا کنیم تا ببارن ...
خدایا !!! به حق خوبانت ما رو از منتظران حقیقی آقا قرار بده ...
" اللهم عجل فی فرجه مولانا صاحب العصر و الزمان "
نظر بدین خوشحالم کردید
چشمهایش
چندین سال پیش دختری نابینا زندگی میکرد که به خاطر نابینا بودنش از همه متنفر بود جز نامزدش , روزی دختر به پسر گفت : اگر روزی بتواند دنیا را ببیند آن روز , روز ازدواجشان خواهد بود تا اینکه سر اجام شانس به او روی آورد و شخصی حاضر شد یک جفت چشم به دختر هدیه کند . آنگاه بود که توانست همه چیز از جمله نامزدش را ببیند پسر شادمانه از دختر پرسید : آیا زمان ازدواجشان فرا رسیده ؟دختر وقتی دید پسر نابینا است شوکه شد ودر پاسخ گفت :متاسم نمی توانم با تو ازدواج کنم. آخر تو نابینایی, پسر در حالی که به پهنای صورتش اشک میریخت سرش را پایین انداخت و از تخت دور شد بعد رو به سوی دختر کرد و گفت : بسیار خوب پس از تو خواهش میکنم مراقب چشمهایم باشی .
سلام دوستهای گل خودم !!!
یه وقت فکر نکنید از یادم رفتیدها ... من هنوز مثل خیلی ها بی معرفت نشدم که ... بی خیال !!!
شرمندم که یه مدت نبودم ... البته همیشه به یادتون بودم ... ولی چه کار میشه کرد ؟؟؟
حتما یه رازی هم تو خلقت آدم های مشکل ساز وجود داره دیگه ...
ولی دیگه قول میدم بی خبر نرم ... (آشتی؟؟؟)
راستی محصل ها از مدرسه چه خبر ؟؟؟
خوش میگذره ؟؟؟
.....
وای ... نمیدونید چه کیفی داره آدم از زندگیش یهو انقدر خوشحال بشه ... تا حالا براتون پیش اومده ؟؟؟
تا حالا حس کردی داری با خدای خودت زندگی میکنی ؟؟؟
هر چی میخوای خدا بهت میده ... هر چی !!!......
امیدوارم که همیشه دلاتون با خدا باشه ... و هیچ وقت دعا واسه آقا یادتون نره ...
" راستی ببخشید که نشد اتفاقات شیرین این چند وقت براتون تعریف کنم "
محتاج دعایتان هستم
تا حالا به این فکر کرده ایم که چه کارهایی شبانه روز انجام می دهیم ؟؟؟
از صبح که بیدار میشیم تا شب که می خوابیم دل چند نفر میشکنیم ؟؟؟
اصلا به این فکر کردی که یکی از اونهایی که دلش می شکنی دوستت باشه ؟؟؟
شاید هم نزدیک ترین دوستت یعنی آقا حجت بن الحسن (عج).....
آقای مهربونی که همه به خاطر وجود مبارک ایشون از خداشون روزی می گیرن ......
آقای مهربونی که از پدر صمیمی تر و از برادر مهربانتر است ...
اینگونه به انتظارش نشسته ایم ....
او را به دور دست ها تبعید کرده ایم ....
دوستای گلم :هیچ می دونید که شاید آقا این جمعه بیاد ...؟؟؟؟
یا نه اصلا باور ندارید که دوران حضرت رو درک کنید .................
ولی بیایید به هم قول بدیم که دل آقا رو با هتک حرمتها مون نشکنیم ....
بیایید حیا رو دوباره به جامعه مون برگردونیم ....
حیا توی جامعه امروز بو گرفته .... می فهمی ؟؟؟؟؟؟
اینو میگم که هم دل دوستاتون نشکنید هم دل آقاتون .....
(السابقون السابقون اولئک المقربون )
" اللهم عجل الولیک الفرج "
در این غم اشک آل الله جاریست
حدیث قرن ها چشم انتظاریست
غریب و یکه و تنهاست مهدی
کجا شد شیعیان پس رسم مردی ؟؟؟
به مهدی عرصه عالم چو تنگ است
چنین غفلت برای شیعه ننگ است
دیروز باز هم هوا ابری بود... هوای دلم را میگویم .
آنقدر دل بیچاره ام صبر کرد تا شب شد .
وقتی که شب میشود.... دلم میخواهد فقط ببارد
آنقدر که دیگر همه غمها شسته شود
.دیشب بهانه اش برای باریدن فرق میکرد ..........
دیگر به خاطر آسمان نبارید...... حتی بهانه اش نیز تنهایی نبود ...... می دانی ....؟
به خاطر زمینی بودنش بارید ....
به خاطر اینکه دارد در دنیای مادیات غرق میشود...و هیچ کس به فریاد اشکهایش نمیرسد .
چرا ؟ خدای من چرا ؟
همه دارند به غرق شدنم کمک میکنند .....................
چشمانم خسته شده اند میگویند : بس است دیگرباریدن.
اما دلم میگوید تا وقتی آسمانی شوی باید بباری .
هر شب ......هرشب......
خدایا نجاتم بده از دنیای مادیات....
از این دنیا که همه فکر میکنند تا ابد در آن هستند.
خدایا خودت حجتت را برسان.....
بیاور ذولفقار حیدری را
ز بن برکن مرام حبتری را
بیا غیر از تو ما منجی نداریم
اگر آیی دگر رنجی نداریم
مولای من ! آرزو داشتم مرا عبدالمهدی می نامیدند .
دوست داشتم از همان اوّل ، اذان عشق تو را در گوشم زمزمه کرده بودند .
ای کاش از ابتدا مرا برای تو نذر کرده ، حلقه ی غلامی ات را بر گوشم افکنده بودند !
ای کاش کامم را با نام تو بر می داشتند و حِرز تو را همراهم می کردند !
مهدی جان ! دوست داشتم با نام نامی تو زبان باز می کردم . ای کاش آن اوایل که زبان گشودم . نزدیکانم مرا به گفتن « یا مهدی » وا می داشتند !
حالا نیز دیر نشده ... http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/131.gif
بیا هجرت کنیم اینک به کویش
رویم العفو گویان رو به سویش
آقا جان میخواهم به روی تو باز گردم . میدانم که با همه گناهانم مرا خواهی پذیرفت ... لبیک یا صاحب الزمان (عج).http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/210.gif
اگه توی این عهد میخوای سهیم باشی بسم الله... (راستی نظر یادت نره ) http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/254.gif
بسمه تعالی وبحمده
وبذکر مولانا صاحب الزمان
به نام رب مهدی لب گشایم سرود غربتش را میسرایم
سخن از غربت مهدی زهراست سخن از بی وفایی من وماست
غم مهدی غمی جان کاه باشد از آن کمتر کسی آگاه باشد
کجا یوسف چنین زندان کشیده کجا یعقوب این هجران کشیده
شکیبایی از او شرمنده گشته ز غم جان و دلش آکنده گشته
زند ایوب زانو محضر او بیاموزد صبوری در بر او
هزارو یکصدو هفتاد سال است که میداند که مولا درچه حال است ؟
عرفه..
... انتظار عنوان ندارد...
رمانتیک....
آشتی .....!!!!
ما...و....آقا
بارش آسمان......
12قرن غربت...
آسمانی ترین یار
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :22328